بررسی تاریخ و تمدن ایلام
تاریخ ایلام
استان ایلام مساحتی حدود ۱۹۰۸۶ کیلو متر مربع دارد. این استان یک منطقه کوهستانی و مرتفع است که در غرب وجنوب غربی کشور در میان رشته کوه های کبیرکوه از سلسله جبال زاگرس قرار دارد و ازشمال به کرمانشاه، از جنوب به خوزستان, ازشرق به لرستان و از غرب به کشور عراق محدود است. ایلام پیشینه تاریخی بسیار دیرینه ای دارد. تحقیقات وکشفیات علمی در تپه های معروف (هلیلان) و «دهلران»استقرار اولیه انسان ها را با شرایط فیزیکی و جسمی موجود در هزاره ۹ قبل از میلاد دراین سرزمین تایید می کند. با کشف اولین آثار از کاسی ها که به ایجاد کنندگان تمدن مفرغی معروف شده اند، این منطقه مورد کاوش بسیاری از باستان شناسان قرار گرفته است. استان ایلام که همواره بخشی از تمدنهای زاگرس بوده است همانند سایر مناطق آن درطول تاریخ ضمن این که پناهگاه مطلوبی برای ساکنانش محسوب می شد، ارتباط و آمیزش فرهنگی ساکنان خود با بیرون ازخویش را محدود کرده بود و این شاید یکی از علل اساسی کمبود اسناد و مدارک مدون درباره سرگذشت اقوام ساکن در زاگرس باشد. کشفیات باستان شناختی نشان می دهد لولوبی ها کاسی ها و گوتی ها درحدود ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد در این نواحی به سر برده اند کاسی ها، یکی ازنخستین اقوامی بودند که درهزاره ۳ قبل از میلاد در غرب زاگرس زندگی می کردند و وجه تسمیه آن «خدای بومی کاشو»است. آثار بر جای مانده از هنر کاسی ها در مناطق مختلف استان ایلام وشهرهای آن نشانگر استقرار طولانی این قوم زاگرس نشین در این منطقه بوده است. کاسیان پس از این که در نواحی غرب زاگرس ساکن شدند در حدود نیمه اول قرن ۱۸ قبل از میلاد به بین النهرین حمله کردند و سرزمین بابل را اشغال نمودند. تسلط آن ها بر بین النهرین ۵۷۶ سال به درازا کشید و این طولانی ترین تسلط خارجی شناخته شده در منطقه است. در این زمان اختلاط های فرهنگی و اعتقادی به وجود آمده و کاسیان دراین مدت آداب، خط و زبان و مذهب جدید را پذیرفتند. پایتخت جدید آنها شهر«دورکور» بود که اکنون در ۳۰ کیلومتری شهر بغداد قرارگرفته است. دومین پادشاه کاسی ها (کورکالزو) به ایلام حمله کرد و شوش را تصرف نمود، اما مقدور نبود که ایلام مدت طولانی زیر سلطه آنان بماند، سرانجام «شوتروک ناختونه اول» قدرت ایلام را به اوج خود رسانید. وی به بابل حمله کرد و آخرین نماینده کاسی ها را برانداخت و فرزند خود «کوتیرناخونته» را حاکم بابل نمود. از این زمان به بعد ازکاسی ها نامی برده نمی شود ولی آنان تازمان حمله اسکندر در کوهستان های زاگرس زندگی می کردند. باگسترش قلمرو پادشاهان ایلام دربین النهرین و غرب زاگرس اقوامی که در این مناطق بودند، همگی تحت سلطه آن ها درآمدند. ایلامی ها از هزاره ۴ قبل ازمیلاد درجنوب غربی فلات ایران ساکن شدند و در هزاره ۳ پیش از میلاد برمناطق وسیعی شامل خوزستان، لرستان پیشکوه، ایلام(پشتکوه) و کوه های بختیاری بوشهر و کرانه های خلیج فارس استیلا یافتند. زبان مردم ایلام انزانی و خط آن ها میخی بود و شکل خط را از سومری ها اقتباس کرده اند و دین آن ها برپایه پرستش خدایان گوناگون شکل گرفته بود. ایلامیان دولت بزرگی را تشکیل دادند و مورخان تاریخ ایلام را به ۳ دوره جداگانه تقسیم کرده اند: ۱_ دوره ای که تاریخ ایلام ارتباط کامل با تاریخ سومر و آکد دارد. ۲_ دوره ای که تاریخ ایلام با تاریخ دولت بابل مربوط می شود. ۳_ دوره ای که آشور جدید رقیبی برای ایلام است. رابطه ایلام با سومر چندان روشن نیست ولی در زمان «ان ناتوم پاتسی» شهرلاگاش ایلام جزو قلمرو سومریان بود ولی رفتار خشن او باعث شورش ایلامیان شد. وکودور خوندی، پادشاه ایلام، به سومر حمله کرد و آنها را شکست داد و قریب به ششصد سال سومر جزو ایلام بود. از آنجایی که همسایه دیگر ایلام، بابل بود، در زمان حکومت حمورابی، ایلام مدت ۴۳ سال به تصرف بابلی ها در آمد. او با گسترش قلمروش از شام تا ایران با قانون نامه بزرگ تاریخی خویش نظم را در آن سرزمین برقرار ساخت. در زمان جانشینان حمورابی ایلامیان دوباره قدرتمند شدند و یکی از معروف ترین پادشاهان ایلام به نام شوتروک ناخونته موفق به تصرف بابل گردید و تمام اشیای نفیس تاریخی بابل را به شوش برد از جمله «رب النوع استل نارامین» و «مردوک» دوباره به بابل بازگردانده شد. رابطه ایلام بادولت آشور غالبا خصمانه بود و علل آن را بایستی در عوامل متعددی جستجو کرد. یکی از مهم ترین این عوامل وضعیت اقتصادی است، زیرا در هزاره اول پیش از میلاد استفاده عمومی از آهن به عنوان یک فلز در جنگ و کار را به کلی تغییر داد. آشور که مصرف کننده مهمی از نظر نظامی و کشاورزی بود، معدن سنگ آهن نداشت و از طرف دیگر معادن سنگ آهن در مناطقی یافت می شد که دسترسی آشوریان به آنجا ممکن نبود. یکی از این مناطق سواحل جنوبی دریای سیاه بود که تحت سلطه حکومت قدرتمند اورارتو قرار داشت و دیگری فلات ایران بود که علاوه بر وجود معادن فراوان سنگ آهن، دشت های حاصلخیز و اسب های چابکی داشتند و اسبان آنها سخت مورد نیاز سپاهیان آشور در جنگ بود. به موجب این عوامل ایلام همیشه در معرض تاخت و تاز آشوریان قرار می گرفت. در زمان سارگن دوم، دولت آشوری که قدرتمند شده بود پیشروی خود رابه داخل فلات ایران ادامه داد و پادشاه ایلام برای مقابله با آشوریان با مصر بابل متحد شد. سارگن برای مقابله با اتحاد خطرناکی که علیه آشوریان ترتیب داده بودند تدبیری اندیشید. نخست به مصر حمله کرد و متحدین نتوانستند مصریان را کمک نمایند. در نتیجه سارگن در «وافیا» مصریان را شکست داد و از طرف جنوب ایلام و سواحل خلیج فارس وارد جلگه شوش شد و سی و چهار قلعه و برج را تصرف و عده زیادی را نیز به اسارت گرفت. ایلامیان به کوهستان ها فرار کردند و به علت فرا رسیدن فصل زمستان و سرمای سخت در این مناطق نتوانستند آن ها را تعقیب کنند. ایلامیان، سپس پادشاه خود را به دلیل حمایت کردن از مردم کشتند و «هومبان اومینه» جانشین او شد و بار دیگر جنگی خونین در جلولا در گرفت و کمی بعد از آن سناخریب سرزمین بابل را گرفت. ایلامیان دوبار به کوهستان گریختند. در زمان آشور بنی پال، شاه آشور مملکت به اوج عظمت و قدرت خود رسید و از نتیجه جنگ با ایلام ناراضی بود و از اوضاع داخلی آن کشور آگاهی کامل داشت، به سرزمین ایلام حمله نمود و طی حملاتی شاه ایلام راکشت و سرزمین آنها را به دو بخش تقسیم کرد. یک بخش که شوش جزو آن بود را به یکی از پسران پادشاه ایلام و بخش دیگر را که هیدالو از شهرهای مهم ایلام بود به پسر دیگر وی سپرد. بدین ترتیب استقلال ایلام به دست آشور بنی پال از بین رفت در این رابطه کتیبه آشوری در گل گل ملکشاهی از توابع استان ایلام به جای مانده است. اگر چه دولت ایلام توسط قوم آشور منقرض گردید، اما قبایل کوهستان نشین همچنان استقلال خود را حفظ کردند. استان ایلام در دوره ماد جزو یکی از ایالت های آن ها به حساب می آمد. داریوش هخامنشی بر صخره ای از کوه بیستون, ایلام را جز ۲۳ ساتراپی خود ثبت نمود. پس از درگذشت داریوش سوم اسکندر تمام ممالک ایران از جمله ایلام را به تصرف خود در آورد. پس از فوت اسکندر میراث او بین سردارانش تقسیم شد. در این زمان سوزیانا (ایلام، لرستان و خوزستان فعلی) جزو ۲۷ ایالت سلوکیان بود. در عهد ساسانیان ایلام جزو سرزمین پهله _ پهلو شناخته می شد. گفته می شود واژه فیلی که هم اینک طایفه های کرد ایلامی و کردهای شیعه بدان معروفند دگرگون شده این واژه می باشد . سرزمین پهلو شامل شهرهای اصفهان، ری، همدان، کرمانشاه، دینور و ماسبذان(سیروان) و مهرجانقذق (دره شهر) نهاوند، کوفه، قوم، قزوین، کومش و آذربایجان بود. دره شهر و سیروان محل ییلاقی بعضی از امرای دوره ساسانی بود و هنوز در این محل آثار دژ و حصار تنگ چوبینه که به بهرام چوبینه نسبت داده شده، باقی است. این بخشی از تاریخ دیرینه «ایلام» بود که همچنان تا قبل از ورود مسلمانان به ایران و بعد از ورود دین اسلام به ایران نیز سلسله اتفاقات هم چنان در این منطقه ادامه داشته است. ایلام در زمان های بسیار دور برای خود سرزمینی وسیع و صاحب قدرت بوده است که بسیاری از جریانات تاریخی در کشوری پهناور مانند ایران از آنجا سرچشمه می گرفته است. امروزه استان ایلام یکی از غنی ترین مراکز آثار فرهنگی و تاریخی را در خود جای داده است و حتی هر ساله نیز یافته هایی از دل خاک این سرزمین بیرون می آید که حیرت باستان شناسان را بر می انگیزد. در اواخر سال ۱۳۸۲ بر اساس کاوش های باستان شناسی که در شهر تاریخی دره شهر انجام گرفت مسجدی از زیر خاک بیرون آورده شد که نشان می دهد از اولین مساجد مسلمانان, در ایران در ایلام ساخته شده است در حال حاضر در استان ایلام اقوام کرد (در حدود ۷۰ درصد) لک-لر-عرب ساکنند و گویش غالب آنان کردی فیلی که گویش تمامی کردهای شیعه است می باشد.
تمدن ایلام
یکی از درخشانترین مقاطع تاریخ ایران باستان، دوران تمدن «ایلام» است. ایلامیان، بنیانگذاران نخستین پادشاهی در گسترهی ایران بودهاند. نام این سرزمین در زبان ایلامی، «Hal-Tamti» و به معنای «کشور سَرور» بوده است. شکل نوشتاری این نام در خط میخی سومری به صورت «NIM.KI» بوده و به گونهی Elam(ma) (در سومری) و Elamtu (در اکدی) خوانده و تلفظ میشده است. هخامنشیان این سرزمین را Uja میخواندند که نام کنونی «خوز» (= خوزستان) بازماندهی همین واژه است. ایلامیان به لحاظ قومی، به تبار «آسیانیک» تعلق داشتهاند.
گسترهی کشور ایلام، شامل خوزستان و لرستان کنونی، پشتکوه و کوههای بختیاری بوده است. بدین معنی که، از غرب به رود دجله، از شرق به استان فارس، از شمال به کوههای بختیاری و از جنوب به خلیج فارس محدود میشده و البته در دوران اوج قدرت خود، وسعتی افزونتر از این نیز داشته است. کشور ایلام از دو بخش کوهستانی و دشتی تشکیل میشد. بخش دشتی آن شامل سرزمینهای غربی ایلام، و مرکز آن شهر «شوش» بود، و بخش کوهستانی آن شامل نواحی شرقی ایلام، و کانون آن شهر انشان/ انزان [Anshan / Anzan] (واقع در محل بیضای فارس) بود. سرزمین ایلام در غالب تاریخ خود به شکل فدرال اداره میگردید و به مرکزیت شهرهای بزرگ آن، حکومتهای مستقل وخودگردانی تشکیل مییافت. اما هر گاه که قدرت دولت مرکزی ایلام فزونی میگرفت، این حکومتهای جداگانه را متحد میساخت و زیر فرمان خود درمیآورد. نخستین دودمان شناسایی شدهی حاکم بر ایلام، دودمان برآمده از شهر «اوان» Avan بود که شهریاران آن، از حدود ۲۵۰۰ تا ۲۲۰۰ پیش از میلاد فرمانروایی میکردند.
ایلام با همسایگان پرتوان خود چون سومر و اکد – و سپس – بابل و آشور، همواره در ارتباط و میانکنش نزدیکی قرار داشت که این پیوندها، گاه خصمانه و گاه دوستانه بود. اما به هر حال، روابط موجود میان این سرزمینها، باعث ارتقا و پیشرفت فرهنگی و تمدنی آنها میگردید.
با افزایش قدرت «اکد» Akad در منطقه، از حدود ۲۵۵۰ پ.م. بخش عمدهای از ایالات ایلامی برای مدتی طولانی تحت سیطرهی شاهان اکد قرار گرفت و حتا خط و زبان اکدی نیز بر ایلامیان غالب گشت. با حملهی «گوتی»ها در حدود ۲۱۲۰ پ.م. به میانرودان (= بین النهرین)، قدرت و نفوذ اکد در منطقه از میان رفت و باعث گردید که پادشاهی شهر سومری «اور» Ur نفوذ خود را به ایلام گسترش دهد. در این زمان، دودمان پادشاهی برآمده از شهر ایلامی «سیمشکی» Simashki به عنوان دستنشاندگان سومر، بر بخشهایی از ایلام فرمان میراندند. ایلامیان در حدود سال ۲۰۰۶ پ.م. توانستند که به شهر اور حمله کنند و با شکست آن، برای مدتی، مستقل گردند؛ اما کشمکشهای طولانی ایلام و سومر، مانع از آن میگردید که ایلامیان، به اهداف خود دست پیدا کنند. با برآمدن دولت آموری در بابل و از میان رفتن قدرت سومر، اینک بابلیان و ایلامیان رویاروی هم قرار گرفته بودند. اما این همورابی (۵۰-۱۷۹۲ پ.م.) پادشاه بابل، بود که توانست با شکست ایلامیان، قدرت خود را بر آنان حاکم سازد. در حدود سال ۱۷۰۰ پ.م. «کوتیر نهونته» (Kutir-Nahhunte) پادشاه ایلام این شکست را جبران کرد و شمار فراوانی از شهرهای بابل را فتح نمود.
با تسلط دراز مدت «کاسی»ها بر بابل (۱۱۶۰-۱۵۹۵ پ.م.) ایلامیان نیز از آسیب این فاتحان جدید میانرودان در امان نمادند. اما در نهایت، ضعف و سستی بابل – هماورد هموارهی ایلام – در دورهی تسلط کاسیها، منجر به اعتلای عظمت ایلام و تجدید قوای آن گردید و تحولات عمیقی را در این سرزمین، در پی آورد. در این زمان، پادشاهان ایلام توانسته بودند که قدرت خود را بر دو ایالت عمدهی شرقی و غربی این سرزمین، یعنی انشان و شوش، گسترش دهند. سدهی سیزدهم پ.م. عصر زرین تمدن ایلام بود، دورانی که در آن، شهریارانی توانا و برجسته، قدرت و عظمت ایلام را به اوج خود رسانده بودند.
در سال ۱۱۶۰ پ.م. «شوتروک نهونته» (Shutruk-Nahhunte) پادشاه ایلام، موفق به برانداختن دولت کاسی بابل گردید و فرمانروایی ایلام را بر بابل استوار نمود و اشیاء و تندیسهای مقدس را از معابد بابلی به شوش منتقل کرد. در زمان پادشاهی «شیلهک اینشوشینک/ Shilhak-Inshushinak» (حدود ۱۱۵۱-۱۱۶۵ پ.م.) فتوح ایلام به نقاط دور دست گسترش یافت و سپاهیان وی در شمال، از ناحیهی دیاله گذشته و به منطقهی کرکوک رسیدند و قوای آشور را هر چه دورتر راندند. در نهایت، سراسر درههای دجله، بخش اعظم کرانههای خلیج فارس و دامنههای غربی زاگرس فتح گردید و ایلام، نخستین پادشاهی سرزمین ایران را با متحد ساختن مناطق مفتوح، پدید آورد. همگام با این دستاوردهای نظامی و سیاسی، در اوضاع فرهنگی ایلام نیز تحولات گستردهای روی داد و واکنشهایی علیه تمدنهای بیگانه برانگیخته شد و در نتیجهی آن، کتیبهها هر چه بیشتر به خط و زبان ایلامی نگاشته شد و هنر و معماری ایلامی، به ویژه در منطقهی شوش، به اوج پیشرفت خود رسید.
با افزایش دوبارهی قدرت بابل، در حدود ۱۱۱۰ پ.م.، پس از کشمکشهایی طولانی، «نبوکدنزر» (Nabuchadnezzar) پادشاه بابل، بر ایلام چیره گشت و شهرهای آن را تاراج کرد. در این روزگار، آشور در شمال و بابل در جنوب میانرودان، به عنوان دو قدرت عمده و برتر منطقه، برای کسب برتری، همواره در ستیزه و کشمکش بودند. بر همین زمینه، در سال ۷۱۰ پ.م. «سارگن» (Sargon) پادشاه آشور به جنگ علیه بابل برخاست. اما پادشاه بابل به ایلام پناه برد و سپس به یاری ایلامیان موفق به شکست آشور شد. در زمان «سناخریب» (Sennacherib) پادشاه آشور، ایلامیان و آشوریان برای تسلط بر بابل وارد جنگهای شدید و بینتیجهای شدند اما سرانجام در سال ۶۸۹ پ.م. بابل به تصرف آشور درآمد. در سال ۶۵۳ پ.م. سپاه «آشور بنیپل» (Ashurbanipal) پادشاه آشور، و «تمپتی هومبن اینشوشینک» (Tempti-Humban-Inshushinak) به نبردی سرنوشتساز وارد شدند که نتیجهی آن سقوط ایلام و غارت و ویرانی شوش به دست آشوریان بود. پس از آن، دولت ایلام هرگز نتوانست که خود را کاملاً احیا کند؛ هر چند که استقلال قومی ایلامیان، تا صدها سال بعد، تداوم داشت.
***
مردمان قوم آریایی «پارس» در آخرین مرحله از مهاجرت خود – از آسیای میانه به نجد ایران – در سده نهم/ هشتم پ.م. در سرزمینهای ایلامی مستقر شدند و به زندگی در میان ایلامیان و در شهرهای بزرگ ایلام پرداختند. پارسها از سدهی هفتم پ.م. به بعد، با اتکا به آموختهها و دستاوردهای مادی و معنوی خود از تمدن درخشان ایلام، حکومتی خودگردان را در ایالت «انشان» تشکیل دادند و همین سرزمین، زمانی بعد، تبدیل به خاستگاه امپراتوری عظیم هخامنشی گردید. در اعصار بعد، پیوند پارسها و ایلامیان آن گونه بود که از زمان داریوش کبیر به بعد، شوش – مرکز ایلام – تبدیل به پایتخت زمستانی پادشاهان هخامنشی شد و ایلامیان در عرصههای مختلف این امپراتوری نوپا – اعم از امور دیوانی و نظامی – به فعالیت و همکاری با پارسها پرداختند.
***
در هزارهی چهارم پ.م.، به موازات ابداع نخستین خط تصویری در سومر، ایلامیان نیز موفق به اختراع خط مشابهی گردیده بودند که از آن برای ثبت و نگهداری حسابها و معاملات خود استفاده میکردند. این خط احتمالاً ۱۵۰ نشانه داشته است. بعدها از این خط صرفاً تصویری، به تدریج یک خط «هجایی» به وجود آمد که حدود هشتاد نشانه داشت. از اواخر هزارهی سوم پ.م.، اندک اندک، خط اکدی – که سرانجام به خط میخی معروف تبدیل گشت – جانشین خط پیشین ایلامیان شد اما در طول سالیان بعد، ایلامیان این خط وام گرفته شده را ساده و پیراسته کرده و تا مرز نوشتار الفبایی رساندند.
زبان ایلامی، زبانی بسیار دشوار است که تاکنون شناسایی کامل آن ممکن نشده و پیوند مستقیم آن با دیگر زبانهای منطقه، دقیقاً ثابت نگردیده است. این زبان، به لحاظ دستوری، زبانی «پیوندی» است که با افزودن پسوندهای گوناگون به پایان واژه، و نیز میانوندهایی خاص و پسوندهایی ضمیری به ریشهی فعل، بیان میشده است. زبان ایلامی گرچه به لحاظ دستوری ساختار آسانی را نشان میدهد، ولی از نظر محتوایی، به علت کمبود نوشتههای باقی مانده از این زبان، امکان آگاهی کامل بر ابعاد و امکانات آن، مقدور نشده است.
***
بخش عمدهای از باورها و اندیشههای دینی و اسطورهای ایلامیان بر نوعی عبودیت و احترام به زن و زنانگی و پرستش «مار» استوار بوده است. در باورهای ایلامی، «مار» موجودی مقدس و حافظ آب و خرد و ثروت و عامل دور دارندهی نیروهای اهریمنی دانسته میشد. حضور تصویر مار بر بسیاری از اشیاء و ظروف و نگارههای بازمانده از ایلام، نمودار اهمیت نماد مار و به ویژه نقش برکتبخشی آن میباشد.
ایلامیان نیز چون بسیاری از تمدنهای کهن خاورمیانه، معتقد به نظام مادرسالاری بودند؛ چنان که در رأس خدایانشان، ایزدبانوان قرار داشتند و حتا در نظام پادشاهی آنان نیز، مقام سلطنت از تبار زنان به ارث میرسید و منتقل میشد و مردان، به نیابت از زنان دودمان سلطنتی، به پادشاهی میرسیدند. در نظام اجتماعی ایلامیان نیز زنان از اعتبار، منزلت و حقوقی گسترده برخوردار بودند. در هزارهی سوم پ.م. ایزدبانویی به نام Pinikir (از منطقهی شوش) سرور خدایان ایلام دانسته میشد. ایزدبانوان مشابهی نیز به نام Kririsha و Parti در منطقهی بوشهر و انشان پرستیده میشدند. در طول هزارهی دوم پ.م. با قدرت گرفتن نظام پدرسالاری، خدایی نرینه به نام «هومبن» (Humban) بر خدایان مادینهی پیشین برتری یافت و پرستش آن در سراسر سرزمین ایلام معمول گشت. سومین خدای بزرگ ایلامیان «اینشوشینک» (In-shushinak) بود. این ایزد – که خدای شهر شوش بود – در پی ارتقای شوش از مرتبهی شهری عادی به مقام پایتختی پادشاهی ایلام در هزارهی دوم پ.م.، به عنوان ایزدی برتر و سراسری شناخته شد. در هزارهی نخست پ.م.، «هومبن، کریریشَ و اینشوشینک» تثلیثی کاملاً تثبیت شده را به عنوان سران طبقهی خدایان ایلامی تشکیل میدادند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتابشناسی:
ـ هینتس، والتر: «دنیای گمشدهی ایلام»، ترجمهی فیروز فیروزنیا، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۶
ـ کمرون، جرج: «ایران در سپیدهدم تاریخ»، ترجمهی حسن انوشه، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵
ـ آمیه، پیر: «تاریخ ایلام»، ترجمهی شیرین بیانی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۲
http://www.azargoshnasp.net/history/ELAM/elamitecivilizationdar.htm
بازدیدها: 5